♥تا شقایق هست،زندگی باید کرد!♥ ㋡همیشه در مشکلاتت سکوت کن!شاید خدا هم حرفی برای گفتن داشته باشد!㋡
|
||
|
خدایا... جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست که چنین آغاز گردد: و قسم به عشق و روزی که قلبت را میشکنند و جز خدا هیچ مرهمی نخواهی داشت...! کلیککک کن دوستممم خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود، تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد، با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت، تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد، وقتی همه پشت کردند،آغوش می گشاید، وقتی همه تنهایت گذاشتند،محرمت میشود، و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام میگیرد نه با تنبیه کردن!!! خدا را برایتان آرزو دارم! کلیککک کن دوستممم روی قلبی نوشته بود: شکستنی است،مواظب باشید! من روی قلب نوشته ام: شکسته است،راحت باشید...! کلیککک کن دوستممم دختری پشت یک 1000 تومنی نوشته بود: پدر معتادم برای همین پولی که پیش توست،یک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد!!! خدایا چقدر میگیری؟که بگذاری شب اول قبر،قبل از اینکه تو از من سوال کنی،من ازت بپرسم:چرا...؟؟؟ کلیککک کن دوستممم
هیچوقت از دوست داشتن انصراف نده...
حتی اگر کسی بهت دروغ گفت،
بازم بهش فرصت بده،
عشق رو تجربه کن.
حتی اگر شکست بخوری،اینو بدون
که اگه کسی وارد زندگیت شد و گذاشت و رفت، علاوه بر اینکه خاطره به جا میذاره،میتونه یه تجربه هم به جا بذاره! کلیککک کن دوستممم
خدایا مرا ببخش...
به خاطر تمام درهایی که کوبیدم ولی هیچ کدام در خانه ی تو نبود...! کلیککک کن دوستممم
قصه ی عشقت را...به بیگانگان نگو...!!!!
چرا که این کلاغهای غریب، بر کلاه حصیری مترسک نیز آشیانه میسازند... کلیککک کن دوستممم
گفتی که ما به درد هم نمیخوریم...
اما هرگز نفهمیدی... من تو را برای درد هایم نمیخواستم...! کلیککک کن دوستممم آنهایی که رنگ پریدگی پاییز را دوست ندارند ، نمی فهمند که پاییز همان بهار است که عاشق شده است ... کلیککک کن دوستممم
انواع مرد: کلیککک کن دوستممم بعضی وقتا ادما الماسی تو دست دارن، بعد چشمشون به یه گردو می افته، دولا میشن تا گردو رو بردارن،الماس میفته تو شیب زمین،قِل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره، میدونی چی می مونه؟ . . . یه ادمو،یه دهن باز،یه گردوی پوک و یه دنیا حسرت! کلیککک کن دوستممم تقصیر من نیست که بعد از تو ، او آمد! تقصیر قداعد دستوریست!!! من ، تو ، او، ما ، شما ، آنها! کلیککک کن دوستممم وقتی به آسمون نگاه میکنی، همیشه سعی کن اون ستاره کم رنگه رو انتخاب کنی! میدونی چرا؟ . . . . چون همه به پررنگه نگاه میکنن و اونم به همه نگاه میکنه...! کلیککک کن دوستممم
عشق یعنی وقتی میخوای برسونیش، رادیو پیام رو روشن کنی و ببینی کدوم مسیر پرترافیک تره...! کلیککک کن دوستممم خوشبختی در سه جمله است: تجربه دیروز استفاده از امروز امید به فردا ولی با سه جمله ی دیگر زندگیمان را تباه میکنیم: حسرت دیروز اتلاف امروز ترس از فردا کلیککک کن دوستممم خدا رو شکر که تمام شب صدای خرخر پدرم را میشنوم،این یعنی او زنده و سالم خوابیده است! مامانم همیشه میگه:خدا رو شکر باید زمین رو بشویم و پنجره ها رو تمیز کنم،این یعنی من خانه ای دارم! مامانم همیشه میگه:خدا رو شکر دختر نوجوانم همیشه از شستن ظرف ها شاکی است،این یعنی او در خانه است و در خیابان ها پرسه نمیزند! پدرم میگه:خدا رو شکر در جایی دور،مکانی برای پارک ماشینم پیدا کردم،این یعنی هم توان راه رفتن دارم و هم اوتومبیلی برای سوار شدن! پدرم همیشه میگه:خدا رو شکر که مالیات میپردازم،این یعنی شغل و در آمدی دارم و بیکار نیستم! خدا رو شکر که سروصدای همسایه ها را میشنوم،این یعنی گوش هایم سالم است! خدا رو شکر که باید ریخت و پاش های مهمانی را جمع کنم،این یعنی درمیان دوستانم بوده ام! خدا رو شکر مجبورم هر روز صبح با صدای زنگ ساعت بیدار شوم،این یعنی من هنوز زنده ام! پدرم میگه:خدا رو شکر که خرید هدایای عید جیبم را خالی میکند،این یعنی عزیزانی دارم که میتوانم برایشان هدیه بخرم! کلیککک کن دوستممم
خدایم را دوست دارم و با وفاتر از او کسی را سراغ ندارم شاید; به رسم همین وفاداریست که عزیزانم را به او میسپارم!!!
کلیککک کن دوستممم معلمي از دانش آموزان خواست تا عجايب هفتگانه جهان را فهرست وار بنويسند. دانش آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته هاي آنها را جمع آوري کرد. با آن که همه
جواب ها يکي نبودند اما بيشتر دانش آموزان به موارد زير اشاره کرده بودند: اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، ديوار بزرگ چين و... در ميان نوشته ها کاغذ سفيدي نيز به چشم مي خورد. معلم پرسيد: اين کاغذ سفيد مال چه کسي است؟ يکي از دانش
آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسيد: دخترم چرا چيزي ننوشتي؟ دخترک جواب داد: عجايب موجود در جهان خيلي زياد هستند و من نمي توانم تصميم بگيرم که کدام را بنويسم. معلم گفت: بسيار خوب، هر چه در ذهنت است به من بگو، شايد بتوانم
کمکت کنم. در اين هنگام دخترک مکثي کرده و گفت: به نظر من عجايب هفتگانه جهان عبارتند از :
لمس کردن، چشيدن، ديدن، شنيدن، احساس کردن، خنديدن و عشق ورزيدن.
کلیککک کن دوستممم
شاید زندگی آن جشنی نباشد کلیککک کن دوستممم
بر سنگ قبر من بنويسـيد خسته بود اهــل زمين نبود نـمازش شــكســته بود بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تـنها از اين نظر كه سـراپا شـكســته بود بر سنگ قبر من بنويســـــــيد پاك بود چشمان او كه دائما از اشك شسـته بود بر سنگ قبر من بنويســيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه، دســــته بود بر سنگ قبر من بنويســــــيد كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود...! کلیککک کن دوستممم
وقتی دو تا عاشق از هم جدا میشن،
دیگه نمی تونن مثل قبل دوست باشن،
چون به قلب همدیگه لطمه و زخم زدن،
هم چنین نمی تونن دشمن همدیگه باشن،
چون یه زمانی عاشق همدیگه بودن،فقط میتونن، آشــــنا ترین غریبــه واسـه همدیگـه باشــــــن...!
کلیککک کن دوستممم
گفتم:خدای من!دقایقی بود در زندگانیم که هوس میکردم سر سنگینم را-که پر از دغدغه دیروز بود و هراس فردا-برشانه های صبورت بگذارم؛آرام برایت بگویم و بگریم...درآن لحظات شانه های تو کجا بود؟ ندایی آمد که:عزیزتر از هرچه هست!تو نه تنها در آن لحظات تنهایی؛که در تمام لحظات بودنت برپروردگار تکیه کرده ای؛و پروردگارت خود را آنی از تو دریغ نکرده است...پروردگار همچون عاشقی که به معشوق خود مینگرد؛با شوق تمام؛لحظات بودنت را به نظاره نشسته است. گفتم پس چرا راضی شد من برای آنهمه دلتنگی اینگونه زار بگریم؟ گفت:عزیزترازهرچه هست!اشک تنها قطره ای است که قبل از اینکه فرود آید عروج میکند.اشکهایت به پروردگار رسید و او آنها را یکی یکی بر زنگارهای روحت ریخت تا بازهم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان؛زیرا تنها اینگونه میشود تا همیشه شاد بود گفتم:آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشتی؟ گفت:بار ها صدایت کردم و آرام گفتم:از این راه نرو که به جایی نمیرسی اما تو هرگز گوش نکردی؛و آن سنگ بزرگ فریاد بلند پروردگار بود که:عزیز تر از هرچه هست!از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید! گفتم:پس چرا آنهمه درد در دلم انباشتی؟ گفت:روزیت دادم تا صدایم کنی.چیزی نگفتی؛پناهت دادم تا صدایم کنی.چیزی نگفتی....آخر تو بنده ی منی.چاره ای نبود جز نزول درد...وتنها اینگونه شد که تو صدایم کردی. گفتم:پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟ گفت:اول بار که گفتی خدا؛آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر«خدا»ی تو را نشنوم توباز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن «خدا»یی دیگر...من میدانستم که تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمیکنی؛وگرنه همان بار اول دردت را دوا میکردم گفتم:مهربانترین خدا!دوست دارمت! ندا آمد:عزیزتر از هرچه هست!دوس تر دارمت!
کلیککک کن دوستممم
گاهی وقتا اینقدر دلم میگیره که
دوست دارم خدا از اون بالا بیاد پایین ،
دستمو بگیره و اشـکامو پاک کنه و بگـه : اینجا آدما اذیتت میکنن،بیا بریم....! کلیککک کن دوستممم
کاشکی گاهی وقتا خدا از پشت اون ابرا میومد بیرون ،
و گوشم رو محکم میگرفت و داد می زد که : آهـــــــای،
بگیر بشین سرجـــــات ، اینقدر غر نزن!
همینه که هست...!
بعد یه چشمک می زد و آروم توی گوشم می گفت : همـــــــــــــــــه چی درست میشه....! کلیککک کن دوستممم |